تاريخ : یک شنبه 18 تير 1391برچسب:, | 23:15 | نویسنده : MILAD

 باران كه میـــــــبــارد....

 دلم برایت تنگـــــــــ تر مى شود....
راه مى افـتم....
بدون چـتــر.....
من بغض مى كـنم ....
آسمان گریـــــه.... 




تاريخ : یک شنبه 18 تير 1391برچسب:, | 23:11 | نویسنده : MILAD

 

باید خریدارم شوی تا من خریدارت شوم

و از جان و دل یارم شوی تا عاشق زارت شوم

من نیستم چون دیگران بازیچه ی بازیگران

اول به دام آرم تو را وانگه گرفتارت شوم



تاريخ : شنبه 17 تير 1391برچسب:, | 15:34 | نویسنده : MILAD
تاريخ : شنبه 17 تير 1391برچسب:, | 12:18 | نویسنده :

 

دیگه چیزی به ذهنم نمیرسه .دیگه قلمم جوهر نداره .دیروز با تمامی کاغذا شیشه های اتاق و پاک کردم

 

که نکنه ردبشه و نبینمش .دیشب تو گرسوز نفت ریختم که نکنه اتاق تاریک باشه و فکرکنه نیستم .

چند روزه گذشته پنجره ها کثیف شدن.نفت گرسوز تموم شد ونیمد



تاريخ : جمعه 16 تير 1391برچسب:picture,عشقی,جوک واینجا همه چی درهم ورهمه, | 23:13 | نویسنده : MILAD
تاريخ : چهار شنبه 14 تير 1391برچسب:, | 18:50 | نویسنده : MILAD

 

 

نحوه ذخیره نام همسر در موبایل آقایان!




تاريخ : سه شنبه 13 تير 1391برچسب:, | 15:35 | نویسنده : MILAD

سلام به کسی که تو این وبلاگه و داره میخونه

من خسته شدم از بسگی تنهایی کار کردم یکی را میخوام

بیاد مثل دوتا رفیق اینجا مطلب بذاریم کی 

پایه هست

دختر باشه بهتره چون دختر با احساسش مطلب میذاره



تاريخ : دو شنبه 12 تير 1391برچسب:, | 16:9 | نویسنده : MILAD

   به شش سوال زیر به دقت فکر کنید و جوابهای خود را روی یک صفحه کاغذ بنویسید. آنچه را که به طور طبیعی به ذهنتان می رسد یادداشت کنید. زمان لازم برای آن که خودتان را واقعاً در موقعیتهای گفته شده احساس کنید، در نظر بگیرید. (شیطونک)

۱- خود را در یک کشتی تصوّر کنید که در حال غرق شدن است. شما خود را به آب می‌اندازید و با شناکردن خود را به یک قایق نجات می‌رسانید و از آن بالا می‌روید. چند نفر دیگر را در آن قایق نجات همراه خود می‌بینید؟

.

.

.

.

جواب ها نزد خود یادداشت کنید لطفا



ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 12 تير 1391برچسب:, | 1:7 | نویسنده : MILAD

بچه ها یه اهنگ گذاشتم تو اسکریپت ها برید ببینید و نظر بدید

به اهنگش نخندید چون کردی

 

من چون حالی که داشتم و دارم مثل این فیلمه برین و ببینید و

خدایش نظر یادت نره



تاريخ : یک شنبه 11 تير 1391برچسب:, | 15:27 | نویسنده : MILAD

  دختر: خوابی؟؟؟
پسر: آره بيدار شدم زنگ مي زنم بهت

دختر: من دوس پسر قبليم اين موقع روز خواب نبود

پسر: چه ربطي داره؟

دختر: من واسش مهم بودم

پسر: خب بيا من بيدار شدم، خوب شد؟

دختر: دوس پسر قبليم اصلا نمي گفت: من بيدار شدم بيا

پسر: اون يه آدمه ديگه بود من يه آدمه ديگه

دختر: من كه همون آدمم

پسر: من قانع شدم ، از اين به بعد هر روز 6 صب بيدارم

دختر: من 6 خوابم

پسر: دوس دختر قبليم 6 بيدار بود

دختر: برو با همون ( گوشي را قطع مي كند) .

(هنوز تحقيقات براي شناخت زنها ادامه دارد)

                                                                                                 



تاريخ : جمعه 9 تير 1391برچسب:, | 1:50 | نویسنده : MILAD

 


ایستگاه  اول  قلب  تو

از نردبان ِ موهایت که پایین می آیم،
در حیاط خلوت شانه هات ...
مهمانم کن به نوشیدن ِ یک فنجان
لبریز از شراب سرخ  لبت !
و راهی ام کن ...
راه ِ زیادی نمانده
مقصد بعدی:
" ایستگاه  اول  قلب  تو"          زخم زندگی ات منم
همه به زخم هایشان دستمال می بندند
تو
اما
به زخمت
دل بسته ای



تاريخ : پنج شنبه 8 تير 1391برچسب:, | 12:26 | نویسنده : MILAD

 
سر کلاس درس معلم پرسید:هی بچه ها چه کسی می دونه عشق چیه؟

هیچکس جوابی نداد همه ی کلاس یکباره ساکت شد همه به هم دیگه نگاه می کردند ناگهان لنا یکی از بچه های کلاس آروم سرشو انداخت پایین در حالی که اشک تو چشاش جمع شده بود. لنا 3 روز بود با کسی حرف نزده بود بغل دستیش نیوشا موضوع رو ازش پرسید .بغض لنا ترکید و شروع کرد به گریه کردن معلم اونو دید و

گفت:لنا جان تو جواب بده دخترم عشق چیه؟

لنا با چشمای قرمز پف کرده و با صدای گرفته گفت:عشق؟

دوباره یه نیشخند زدو گفت:عشق... ببینم خانوم معلم شما تابحال کسی رو 

دیدی که بهت بگه عشق چیه؟



ادامه مطلب

  

 وفا نکردی و کردم، خطا ندیدی و دیدم
شکستی و نشکستم، بُریدی و نبریدم

اگر ز خلق ملامت، و گر ز کرده ندامت
کشیدم از تو کشیدم، شنیدم از تو شنیدم

کی ام، شکوفه اشکی که در هوای تو هر شب
ز چشم ناله شکفتم، به روی شکوه دویدم

مرا نصیب غم آمد، به شادی همه عالم
چرا که از همه عالم، محبت تو گزیدم

چو شمع خنده نکردی، مگر به روز سیاهم
چو بخت جلوه نکردی، مگر ز موی سپیدم

بجز وفا و عنایت، نماند در همه عالم
ندامتی که نبردم، ملامتی که ندیدم

نبود از تو گریزی چنین که بار غم دل
ز دست شکوه گرفتم، بدوش ناله کشیدم

جوانی ام به سمند شتاب می شد و از پی
چو گرد در قدم او، دویدم و نرسیدم

به روی بخت ز دیده، ز چهر عمر به گردون
گهی چو اشک نشستم، گهی چو رنگ پریدم

وفا نکردی و کردم، بسر نبردی و بردم
ثبات عهد مرا دیدی ای فروغ امیدم؟
   

 

 ولی داستان عشق و خیانتی که باعث سروده شدن این شعر شد به گوش کمتر کسی رسیده.که با خوندن مطلب زیر به این مساله پی خواهید برد.مهرداد اوستا در جوانی عاشق دختری شده و قرار ازدواج می گذارند. دختر جوان به دلیل رفت و آمد هایی که به دربار شاه داشته ، پس از مدتی مورد توجه شاه قرار گرفته و شاه به او پیشنهاد ازدواج می دهد.

 
 
 
دوستان نزدیک اوستا که از این جریان باخبر می شوند، به هر نحوی که اوستا متوجه خیانت نامزدش نشود سعی می کنند عقیده ی او را در ادامه ی ارتباط با نامزدش تغییر دهند. ولی اوستا به هیچ وجه حاضر به بر هم زدن نامزدی و قول خود نمی شود . تا اینکه یک روز.
مهرداد اوستا به همراه دوستانش ، نامزد خود را در لباسی که هدیه ای از اوستا بوده ، در حال سوار شدن بر خودروی مخصوص دربار می بیند...
 

 
مهرداد اوستا ماه ها دچار افسردگی شده و تبدیل به انسانی ساکت و کم حرف می شود. سالها بعد از پیروزی انقلاب ، وقتی شاه از دنیا می رود ، زن های شاه از ترس فرح ، هر کدام به کشوری می روند و نامزد اوستا به فرانسه ..
 
 

 
در همان روزها ، نامزد اوستا به یاد عشق دیرین خود افتاده و دچار عذاب وجدان می شود. و در نامه ای از مهرداد اوستا می خواهد که او را ببخشد. اوستا نیز در پاسخ نامه ی او تنها این شعر را می سراید..
 
حالا یک بار دیگه شعر رو بخونید ....     
 

 



تاريخ : چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:, | 21:30 | نویسنده : MILAD

 


بین دستای من و تو، فاصله خیلی زیاده!

بین دستای من و تو، فاصله خیلی زیاده!
تو روی ابرا سواری، من روی زمین پیاده!
یادته به من می گفتی؟ اوج می گیریم توی پرواز
اما از دلم گذشتی، با غریبه خوندی آواز...          قطره قطره اشک های من، می چکید به روی سازم
وقتی که با سر می گفتی، نمی خوام باهات بسازم
حالا نیستی تا ببینی بی تو هر لحظه شکستم
توی این پیچ و خم راه بریدم خسته ی خسته ام
میون جاده ی تردید توی خلوت تو سیاهی
بی حضور عاشق تو، گم شدم تو این دو راهی

یه طرف پر از ستاره، میگن عاشق شو دوباره
چه کنم؟ دلم به جز تو هیچ کسی رو دوست نداره!



تاريخ : چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:, | 13:9 | نویسنده : MILAD
تاريخ : چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:, | 12:31 | نویسنده : MILAD

 


دیگر زمین بوی زندگی نمی دهد

کودکان گل فروش را می بینی !؟
مردان خانه به دوش
دخترکان تن فروش
مادران سیاه پوش
کاسبان دین فروش
محرابهای فرش پوش
زبانهای عشق فروش
انسانهای آدم فروش
همه را می بینی .... ؟!           می خواهم یک تکه آسمان کلنگی بخرم
دیگر زمینت بوی زندگی نمی دهد ... !!!



تاريخ : چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:, | 12:28 | نویسنده : MILAD

 


به تو عادت کرده بودم رفتی و دل و شکوندیبه تو عادت کرده بودم رفتی و دل و شکوند     با چشام شدی غریبه، خاطره هامون و سوزوندی



تاريخ : چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:, | 12:27 | نویسنده : MILAD

 کارت پستال زیبای اشک بی صدا!



تاريخ : چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:, | 12:24 | نویسنده : MILAD

 


پشت سرت به جای اشک یه کاسه آب می ریزم

پشت سرت به جای اشک یه کاسه آب می ریزم  
حالا که رفتنی شدی سفر بخیر عزیزم
این آخرین خواهشمه مواظب خودت باش
اونی که جام و می گیره جوونی تو بزار پاش
اسم من و جلوش نیار، بهوونه ای نگیره
بهش بگو دوستت دارم بزار برات بمیره
عکس من و پاره بکن یه وقت اون و نبینه
خجالت از چشام نکش، که عاشقی همینه

 

یادته یادگاری نوشتی رو دیواری
که من و دوسم داری و تنهام نمی زاری
حالا می خوایی بری من و بزاری تنها
منم بدون تو می شم بی خیال دنیا
نکه گله کنم نه اصلا گله ی نیست
تو رو بدرقه می کنم با چشم های خیس
هر کسی واسه خودش یه خدایی داره
نه که نفرینت کنم نه  این رسم روزگاره
که بی تو همدمم شده قلم و کاغذ
تنها چیزی که ازت دارم یه عکس پارست  
اونم همدمی واسه این دل سادست  
با اون خاطره هایی که  واسم شیرین و تلخه
بهت میگم خداحافظ گرچه گفتنش سخت

دفتر خاطراتت و  تو خلوتت بسوزون  
یادت نره که کی بودی به دلت هم بفهمون
اگه یه روز من و دیدی به روت نیار که دیدی
حتی اگه صدات زدم به روت نیار شنیدی
کی گفته نفرین می کنم، غصه به تو حروومه
خوشبختی تو گل من، همیشه آرزومه



تاريخ : چهار شنبه 31 خرداد 1391برچسب:, | 15:13 | نویسنده : MILAD

صفحه قبل 1 ... 2 3 4 5 6 ... 20 صفحه بعد

  • عجله
  • قالب بلاگفا
  • در بی نهایت